جوان آنلاین: خیابانها مملو از جمعیت است. گرههای ترافیکی در مرکز شهر و دیگر مراکز خرید سرسام آور است و اگر غیر از ماه آخر سال و خرید نوروزی بود خیلی به بگو و بخند ختم نمیشد. وسایل عمومی مثل اتوبوسهای خطی و مترو که تا قبل از این فقط در ساعات خاصی پر از مسافر بود حالا شلوغیاش تمامی ندارد و در همان ساعات اولیه صبح با ازدحام مسافر روبهروست تا پاسی از شب.
بساط دستفروشیها در پیادهروهای مراکز خرید و خیابانهای اصلی همراه با سر و صدا برای جلب مشتری، بساط فست فودها، خوراکیهای رنگ و وارنگ مثل آجیل، شکلات و... از جمله مواردی است که در ماه اسفند مانند اسپند روی آتش یک بیقراری، اما با حس خوب به چهره شهر بخشیده است.
خریداران مانند کلافی درهم تنیده؛ یکی مشغول خرید لباس، زوجی مشغول خوردن خوراکی، خانوادهای در حال چانهزنی برای خرید لباس فرزندان، بعضی هم انگار به خیابان آمدهاند تا چرخی بزنند و سرکی در بازار بکشند که مبادا سال را تحویل کنند و بازار را ندیده باشند! همه و همه چیزی را یادآوری میکنند و اینکه به قول قدیمیها عید است و همه چیز باید نو باشد.
مردی برای جلب توجه مشتریان، لباس بچگانهای را روی سرش کشیده و با آن قیافه بامزهای که برای خودش ساخته است، فریاد میزند، آهای پدرا، آهای مادرا! بیا و بچه رو نو نوار کن با ارزانترین قیمت! وقتی جلو میروی اگر روشنایی کم خیابان بگذارد تا از جنس لباسها مطمئن شوی، ارزش دارد به جای یک دست، دو یا سه دست خرید کنی.
فروشنده دیگر مقابل همان مغازهاش در حالیکه همکارش در مغازه مشغول فروش اجناس دیگر است، دستهای لباس به عنوان حراجی بساط و یکی از آنها را بلند کرده و همانطور که تاب میدهد داد میزند بدو بدو همه لباسها نصف قیمت! با سر و صدای آن فروشنده مردم همانطور که سعی میکنند تنه شان به تنه دیگری نخورد یا گامهایشان کفش جلویی را لگدمال نکند، جلو میروند، اما قیمت را که میپرسند پس میزنند. فروشنده با گله مشتریان میگوید خب عید است دیگر! ما که مثل شما کارمندا و کارگرا عیدی نمیگیریم. همه ساله چشممان به این شب عید است. حالا انتخاب کنید، تخفیف هم دارد.
فعالیت باربرها هم تماشایی است. این قشر زحمتکش، با آن چرخ دستیهایشان به خصوص در بازارهای اصلی در حالیکه بار چند مشتری را سوار چرخشان کردهاند، سلانه سلانه سعی میکنند از کوچه پس کوچههای خلوت بازار خودشان را به خیابان اصلی ماشین رو برسانند، دنبال رزق و روزی عید هستند تا لقمهای حلال برای خانوادهشان روبهراه و سفره شب عیدشان را پر کنند.
دخترک و پسرکی بین جمعیت میچرخند و با زدن ساز فضا را شادتر میکنند. به ظاهر خواهر و برادر هستند و گویا ساز زدن تنها کاری است که برای کاسبی شب عید از دستشان برمیآید. مردم هم بیانصافی نمیکنند و جیب این دو خواهر و برادر را پر میکنند تا شب عید آنها هم مثل فرزندانشان شبی شاد و پربرکت باشد.
سینیهای آجیل، شکلات، باسلوق و دیگر خوراکیهایی که بیرون مغازههای آجیل فروشی چیده شده است، رنگ و لعاب خودش را در بازار شب عید دارد. خیل مشتریها بین این سینیها میچرخند و با اجازه از مغازهدارها بعد از تست تخمه و انواع مغزها، خریدشان را انجام میدهند. از طرفی نق نق کودکان که با تعارف شکلات از سوی مغازهدارها ساکت میشوند هم زیبایی خودش را دارد.
این بازار نوروز است که همه و همه به خصوص اعضای خانوادهها را به خیابان میکشاند. این کشش در هیچ فصلی از سال دیده نمیشود جز اسفند. ماهی که همه را اسپند روی آتش میکند توأم با نشاط و شادی.
در فواید زیبایی هیاهوی این روزها تنها کافی است آن را با بازار خشک و بیروحی که با تعطیلی مغازهها در عید مصادف با کرونا بود مقایسه کرد. کرونا همه این زیباییها را گرفته بود، ولی حالا این روزها طعم زندگی، سرسبزی و بوی عید به مشام میرسد. کشش نوروز کاری میکند تا عدهای که به هر دلیلی قصد خرید ندارند به کف بازار بیایند تا در شادی با هموطنانشان شریک شوند.
این سنت را باید قدر بدانیم، چراکه همدلی و همراهی مردم به ویژه خانوادهها کمترین دستاورد آن است؛ انسجامی که شاید با ساعتها کلاس و جلسات به دست نیاید. دختران و پسران نوجوان و حتی جوانترها همراه والدینشان تا پاسی از شب را به خرید شب عید میگذرانند و بعد از خرید با اینکه خسته هستند، اما ترجیح میدهند دور هم غذایی بخورند و با خنده و شادی به خانهشان برگردند. برخلاف هر شب که هر کس به اتاقی میرفت و میخوابید، انگار از کنار هم بودن سیر نمیشوند و دلشان نمیخواهد این دورهمی را تمام کنند. همه اینها را گفتیم که تأکید کنیم سنتها را پاس بداریم، اما مراقب باشیم به چشم و همچشمی تبدیل نگردد و طعم خرید عیدانه با تجملگرایی تلخ نشود.